مرا بغل کن..
با سلام خدمت دوستان گل
روزی زنی روستائی که هرگز حرف دلنشینی از همسرش نشنیده بود، بیمار شد شوهر او که راننده موتور سیکلت بود و از موتورش براى حمل و نقل کالا در شهر استفاده مىکردبراى اولین بار همسرش را سوار موتورسیکلت خود کرد. زن با احتیاط سوار موتور شد و از دست پاچگی و خجالت نمی دانست دست هایش را کجا بگذارد که ناگهان شوهرش گفت:...
مرا بغل کن. زن پرسید: چه کار کنم؟ و وقتی متوجه حرف شوهرش شد ناگهان صورتش سرخ شد با خجالت کمر شوهرش را بغل کرد و کم کم اشک صورتش را خیس نمود. به نیمه راه رسیده بودند که زن از شوهرش خواست به خانه برگردند، شوهرش با تعجب پرسید: چرا؟ تقریبا به بیمارستان رسیده ایم. زن جواب داد: دیگر لازم نیست، بهتر شدم. سرم درد نمی کند. شوهر همسرش را به خانه رساند ولى هرگز متوجه نخواهد شد که گفتن همان جمله ى ساده ى "مرا بغل کن" چقدر احساس خوشبختى را در قلب همسرش باعث شده که در همین مسیر کوتاه، سردردش را خوب کرده است.
نظر و امتیاز فراموش نشه
مطالب مرتبط
نظرات
این نظر توسط bahar در تاریخ 1391/1/21/1 و 23:10 دقیقه ارسال شده است | |||
vebet kheili khoshgele azizam b vb manam y sari bzan ax ham vaghan bjas |
این نظر توسط ALI در تاریخ 1391/1/15/2 و 15:10 دقیقه ارسال شده است | |||
هم وبلاگی عزیزبه نظرمن بهترین سایت طنزرادرloxblogداری.خییییییییییلی جالب بود. |
این نظر توسط nima در تاریخ 1391/1/12/6 و 20:31 دقیقه ارسال شده است | |||
با سلام وبلاگ خوبي داري اگر وقت كردي به من هم سر بزن راستي اگر خواستي در مسابقه آنلاين ماشين سواري و اگر هم برنده بشي يك گوشي هديه ميگري عجله كن من هم دارم مسابقه ميدهم خيلي آسون است امتحان كن http://aix.loxblog.com |